مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در سال نو
نشاط عید هم از دوریت غم انگیز است بیا که گـر تو نـبـاشی بهار پـائـیز است چگونه خـنـده کند آنکه در فـراق رخت همیشه کاسۀ چشمش ز اشک لبریز است به رو نـمـای جـمـالت چه آورم با خود که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می زنم صدا مهدی ز نکهـت نـفـسم صبح عـطر آمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح خندانست دلی که یاد تو باشد چو گل سحر خیز است چـگـونه کــوه گـنـاهـم ز پـا در انـدازد مرا که رشته مهـر تو دست آویـز است خط امان من از فیض دست بوسی تو است چه بیـم دارم اگر تـیـغ آسمان تیز است |